تا اینجا خواندم...

ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.


نام دیگر من همان : "علی اصغر بنده خدا"ست.

تا اینجا خواندم...
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

دو صفحه کتاب:...

 «کابوس رحمتی»

«توی این اردوگاه حزب الهی بازی نداریم و اگه دست از پا خطا کنید سرو کارتون با منه نه با عراقی ها.»

فارسی را سلیس صحبت می کرد.با آن هیکل نحیف و قد کوتاهش ظاهری گول زننده داشت.اما اهالی اردوگاه اورا خوب می شناختند.حتی سرباز های عراقی هم از او حساب می بردند.چه رسد به اسرای ایرانی.روز ورودمان به آسایشگاه شماره 6 این حرف را که زد حساب کار دستمان آمد.از قِبَلِ آدم فروشی و جاسوس برای خودش کسی شده بود.اطاق جداگانه داشت و غذایش از بیرون می آوردند.چند تا از بچه های 16-15 ساله را اجیر کرده بود تا نوکری اش را بکنند....حضور نحس او و هم پیالگی هایش وحشت در دل بچه ها انداخته بود.

اسرا کمتربه هم اعتماد داشتند.هر کس فکر می کرد دیگری جاسوس عراقی ها و هم دست «رحتمی»است. بچه های مذهبی تحت فشار بودند.حتی نماز خواندن هم برایمان سخت شده بود....

یک روز بعد از ظهر هنوز سوت آزاد باش را نزده بودند و ماداخل آسایشگاه بودیم که دیدم مسئول قطه و معاونش دست پاچه ونگران از کریدور به اتاق رحمتی می دوند.در یک لحظه همه ی اسرا پشت پنجره های مشرف به راهرو جمع شدند.همه ساکت بودیم و قلب هایمان از گرانی در سینه بالا و پایین می رفت.مسئول قطعه چیزی نماند بود از ترس قبض روح شود.در یک چشم به هم زدن خودرابه اتاق «رحمتی »رساند و راهرو دوباره ساکت شد.

راهروی خالی را نگاه می کردیم و آب دهانمان خشک شده بود.صدها  چشم به کریدور منتهی به اتاق «رحمتی» زل زده بود...

 صفحه 69 و70

 

*خاطرات آزاده احمد شکراللهی/ مصاحبه و تالیف: زینب اکبری/ناشر:انتشارات شهید کاظمی/قیمت فعلی کتاب:2500 تومان

*.P.W به معنای زندانی جنگی است که در پشت لباس اسراء درج شده است.

خاطرات آزادگان

کتاب

نظرات  (۱۵)

سلام علیکم
خداقوت
بسیار جالب بود. ان شاءالله کتابش را تهیه کرده و خواهم خواند.

یازهرا سلام الله علیها
ممنون
رحمتی کشته شده بود؟
این را تمام میکردید خب!
:)
سلام
خداقوت

خیلی خوب 
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۲۹ فانوس جزیره ...
سلام علیکم
ادم رو توی آمپاس میزارید ها
خوب می نوشتید چی شده ، کمی ادامه میدادید ، مثل این سریال ها که یه جاییش قطع میکنند که مخاطب هفته آینده هم ببینه عمل کردید ..
عاقبتتون بخیر
سلام
ممنون ...
۱۸ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۲ andishe اندیشه

سلام آدم نمیتونه بگه این لحظه ی حساس چه شکلی میشه !!


خب می نوشتید چی میشد.شاید یکی نتونست کتاب رو تهیه کنه :-((


درهرصورت خیلی جالب بود

سپاس و التماس دعا

ان شاءالله عاقبت امر همه ی مسلمین ختم به خیر 

باید بخوانمش....

خدایا !

تو آنچنانی که من دوست دارم...

پس مرا آنچنان کن که تو دوست داری

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه امین

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۵ خادم الحسین
دعوتید به وبلاگ خادم الحسین

سلام.
ممنون که در راه گسترش فرهنگ وبلاگ به این خوبی دارید...
اجرتون با الله...
در ماه پر فضیلت شعبان مارو از دعای خیرتون محروم نفرمایید.
عاجزانه محتاج دعای خیرتان هستیم.
یا علی مدد
........................
خادم الحسین
1393/03/20


سلام مومن !

شما دعوتین به محفلی از رندان ....


این بار با مطالبی با عنوان :
و باز شدیم مشغول ...
(اندر احوالات جام جهانی )

منتظرتون هستیم 

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۸ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
یجوری نوشتید که آدم بره کتاب رو تهیه کنه!!

ممنون
ان شالله روزی بشه بخونیم!!

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۹ سراجا منیرا
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی