تا اینجا خواندم...

ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.


نام دیگر من همان : "علی اصغر بنده خدا"ست.

تا اینجا خواندم...
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

این آخرین کتابی بوده که تا الان خوندم...

اولش انتظار داشتم مثل دو سه کتاب دیگه خانم عرفان نظری آهاری نتونم معنی جملات کتاب رو به خوبی درک کنم.اما این کتاب با اشعار ساده ومعانی زیبا و نابش ترسم رو از بین برد...

.یه کلام....میشه گفت فهمیدم منظور شاعرش چی بوده.

این معرفی بعد از ادامه مطلب و پی نوشت، پیام ویژه هم داره.

چند شعر معروف از کتابِ 47 صفحه ای انتشارات نور و نار با قیمت 3500 تومان و البته چاپ هفتم سال 1390:

*"قالی ظریف و دست باف او"

قلب من

قالی خدا ست

تار و پودش از پر فرشته ها ست

پهن کرده او دل مرا

در اتاق کوچکی در آسمان خراش آسمان

برق می زند

قالی قشنگ و نو نوار من

از تلاش آفتاب

 شب که می شود ، خدا

روی قالی دلم

راه می رود

ذوق می کنم ،................................

کتاب سه تا داستان کوتاه برای کودکان و نوجوانان داره و با زبان ساده و روان توسط شهید غنی‌پور نوشته شده :

1.«عمو سبدی» داستان مردیه که دخترش رو در اثر حادثه تصادف از دست میده و دو تا پسر بچه تو نخش میرن تا ببین او هر هفته با زنبیلش چیکار میکنه؟...

2.«صندوق» ماجرای مردیه که صندوق غذایی در رودخانه میندازه و خواننده یاد داستان های قدیمی میفته....

3.«لب کلفت» داستان پسربچه‌ای است که یک روز صبح از خواب بلند میشه و می بینه لبش باد کرده و....

عمو سبدی با 39 صفحه ،3900 قیمت تومان خورده و  سوره مهر عبارت چاپ چهارم را روی کتاب درج کرده.

   +

 سروده :علیرضا بدیع ...

بیشتر غرل های کتاب عاشانه هست.غزل آیینی و اجتماعی هم دارد.

کتاب نابی ست و جان می دهد برای چندین بار خواندن ومرور کردن مدام اشعارش.

بعد از چند کتاب شعر بالاخره کتاب شعری پیدا شد که بتوان به بقیه معرفی کرد.

کتابش 46 غزل دارد با 104 صفحه.نشر فصل پنجم چاپ چهارم آن را با 4000 تومان قیمت منتشر کرده است.

اولین غزل زیبای کتاب:

آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من

من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست

خورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به من

ای قبله گـــاه نـــــاز ! نمـــــازت دراز باد !

سجاده ات شدم که بسایی جبین به من

بـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم

نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به من

یاران راستین مرا می دهد نشـــان

این مارهای سرزده از آستین به من

             تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است

        انگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه من

                       محدوده ی قلمرو من چیـــــن زلف توست

                       از عرش تا به فرش رسیده ست این به من

                       جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست

                  ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...

از غزل های کتاب تقدیم به عاشقان فصل پاییز:

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند

پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد، خدا کند

او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند

....................................................................................................................................................................................

پ.ن:

 نثر ساده کتاب را می شود یک نفس خواند و با خواندنش روحیه گرفت برای کار کردن.

روای کتاب خانم مینا کمالی....دختری است که جنگ او را پرستار می کند.

پرستاری سخت کوش و خستگی ناپذیر.از همان نسلی که سرشان درد می کند برای کار کردن . از همان هایی که زمان جنگ نمی توانستند یک دقیقه استراحت کنند و هر کجا که جلوی کارشان را می گرفتند جای دیگری مشغول می شدند.

کتاب روایت  واقعی با همه کم و زیاد هایش...روایتِ زندگی روای کتاب با دیگر دوستانشان در روزهای قبل و بعد از انقلاب و  از روزهای واقعی جنگ.

 ازمتن کتاب :

کتاب یا همون نمایشنامه موضوع جالبی داشت....ایده نویی بود.

نمایشنامه خانم بنفشه اعرابی که بر اساس داستانی از فئودور داستا یوفسکی تنظیم شده است  8 شخصیت داره از طبقات مختلف جامعه  که همگی مرده اند ودر زیر خاک با هم حرف می زنن و بحث میکنن.در حالی که هنوز خصلت های زمان زنده بودنشان رو دارن.این مفهوم نهایی بود که تونستم  از این نمایشنامه به دست بیارم.

جملات نوشته شده پشت جلد کتاب:

اون بالا روحم درحال پوسیدن بود و این پایین جسمم.تنهایی و تعفن همیشه وجود داشت و تو این رو به من یاد دادی.

عزیزم تو به من یاد دادی که تنهاتر از همیشه و همه هستم،یک تنهایی طولانی در تعفن عمیق،متاسفم و دوستت دارم.....

 تا یادم نرفته این نمایشنامه  مهر ماه سال 1387 به کارگردانی خانم بنفشه اعرابی روی صحنه نمایش رفته و چند صفحه آخر کتاب عکسای همین اجراست....

پ.ن:

19شهریور....به مناسبت رحلت آیت الله طالقانی ره:

امام خمینی ره به او لقب ابوذر انقلاب را داد....

این کتاب به خوبی می تواند به این سوال جواب دهد که چرا امام روح الله ره به ایشان این لقب را دادند؟

سید محمود طالقانی در 93 صفحه حاصل تلاش مینا چوپانی است.جوانی است که متولد 1368 می باشد.

با خواندن این کتاب به طور فشرده و جذاب با زندگانی سید محمود طالقانی و در اصل تاریخ مبارزاتی انقلاب بیشتر آشنا می شویم. کتاب حکایت هایی واقعی دارد که جاهای دیگر نخوانده ایم.

خوبی کتاب های دانشجویی ارزان بودن،کوچک بودن و خلاصه بودن آنهاست.این کتاب هم همین ویژگی ها را دارد.

قسمتی از صفحه 64 کتاب:

|

داستان های برگزیده مهر هشتم....

*این کتاب کوچک اما بزرگ دلتان را  این روزها برای امام رضا علیه السلام هوایی تر می کند.

*قول می دهم خواندن این کتاب بیشتر از 15 دقیقه طول نکشد.

......

...

-.... مادر جان نذرتون چیه؟ بفرمایید من توی این دفتر ثبت کنم.

پیرزن چادرش را کنار زد و فانوس را گذاشت روی میز.                                      

- این دیگه چیه مادر جان؟

پیرزن سرش را انداخت پایین: یه فانوس داشتم نذر امام رضا کردم.

مرد فانوس را چرخاند و گفت:آخه مادر جان ! امام رضا قربونش برم یه عالمه چراغ داره ،تازه برقی. این فانوس به چه دردش می خوره؟!

پیرزن می خواست حرف بزند.دلش می خواست بگوید:مگه تو وکیل وصی امام رضا هستی،می خواست بگوید:به همین امام غریب ،چیز دیگه ای نداشتم بیارم.می خواست التماس کند تا فانوس را قبول کند،ولی بغضی که آمده بود بیخ گلویش نگذاشت.
مرد فانوس را به طرف پیرزن هل داد و گفت:اینجا مردم طلا و جواهرو تراول چک می دن.اگه می خوای می گیرم، ولی من این فانوس را به کدام قسمت تحویل بدم؟
همه چیز توی نگاه پیرزن موج موج شد و توی چین و چروک صورتش خیس شد.زود چادر را روی صورتش گرفت .دستش را برد سمت دسته فانوس .آن را برداشت و گرفت زیر چادر.مرد سرش را هم بلند نکرد.داشت دسته پول را می شمرد.پیرزن که توی قاب در بود ، مردگفت : التماس دعا . پیرزن پاهایش می لرزید ، از پیری یا سرما یا دلشکستگی،شاید.هنوز چندقدم دور نشده بود که یک دفعه تمام حرم تاریک شد.برق قطع شد همه جا ظلمات شد.

......توی صحن هیچ چیز دیده نمی شد،جز یک فانوس روشن.

پ.ن:

 

وقتی دو ریل عاشق به هم برسند

قطاری خواهد مرد .

جمله 21 کتاب صفحه 15

...

بازی با کلمات همیشه جذاب و دوست داشتنی است . جملاتی که هر روزه می شنویم وقتی کلماتش را جابه جا می کنیم معنی متفاوت را می رسانند و طعم دیگری می دهند .

کتاب بسیار دلچسبی است . سریع خوان و روان . اما اگر برروی بعضی جملاتش کمی درنگ و توقف شود احساس شیرینی بیشتری خواهیم کرد .

کاریکلماتور فوق یکی از 103 کاریکلماتور کتاب آقای محمدرضا محمدی « شیدا » ست . جوانی خوش ذوق ومتولد دهه شصت (1365) که کتابش را در سال 1392 توسط ناشر تخصصی نشر «فصل پنجم» منتشر کرده است .

ضمناً کتاب با 56 صفحه 4000 تومان قیمت دارد .

..

از دیگر جملات کتاب :

* شیطان هم اگر پشیمان شود ...

دیگر آدمی برای سجده کردن نیست ...

* تنها دندان پزشکان از پاسخ های

دندان شکن خوشحال می شوند .

* نسخه پزشکان میخی است

اما شماره حسابشان نستعلیق است .

 

 

 

قالب :غزل

نوع :شعر بزرگ سال

پدید آورنده :پانته‌آ صفایی

موضوع :دفاع مقدس-عاشقانه.نشر :۱۳۹۱

نوبت چاپ :اول.

 قیمت :۴۰۰۰ تومان

....

در مورد این کتاب دعایم ( پست الهی ) مستجاب نشده . بهتر است بگویم فقط در مورد بعضی از غزل هایش مستجاب و برآورده شد .

کتاب سه بخش دارد : 1- فصلی برای جنگ 2- فصلی برای صلح 3- فصلی برای تو

می توان « فصلی برای جنگ » را بهترین بخش کتاب دانست که البته « فصلی برای ضد جنگ » عنوان مناسب تری برای این بخش می تواند باشد . چون مفاهیم ضد جنگ ویژگی مشخص غزل های این بخش از کتاب را تشکیل می دهد .

غزل شماره یک صفحه 11 و 12 و از بهترین های کتاب  :