تا اینجا خواندم...

ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.


نام دیگر من همان : "علی اصغر بنده خدا"ست.

تا اینجا خواندم...
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۳۰ مطلب با موضوع «موضوع آزاد» ثبت شده است

سلام

 چند روز پیش برنامه کتابنامه شبکه 4 با نویسنده ای مصاحبه می کرد.

آقای نویسنده در اولین جمله اش چیزی گفت که بسیار تعجب کردم. دقیقا این جمله را بکار برد:

من به عنوان یک نویسنده هیچ رسالتی در قبال جامعه ندارم....

؟؟؟؟؟؟!!!!!!

سوال:

*آیا واقعا نویسنده هیچ رسالتی دربرابر جامعه و مخاطبینش ندارد؟

*هدف این نویسنده از نوشتن چیست؟..

وقتی نویسنده ای این طور فکرمی کند.من به عنوان یک خواننده باید منتظر باشم که ایشان هر چه دلش خواست به خوردم بدهد....هرچیزی...

 

کتاب یا همون نمایشنامه موضوع جالبی داشت....ایده نویی بود.

نمایشنامه خانم بنفشه اعرابی که بر اساس داستانی از فئودور داستا یوفسکی تنظیم شده است  8 شخصیت داره از طبقات مختلف جامعه  که همگی مرده اند ودر زیر خاک با هم حرف می زنن و بحث میکنن.در حالی که هنوز خصلت های زمان زنده بودنشان رو دارن.این مفهوم نهایی بود که تونستم  از این نمایشنامه به دست بیارم.

جملات نوشته شده پشت جلد کتاب:

اون بالا روحم درحال پوسیدن بود و این پایین جسمم.تنهایی و تعفن همیشه وجود داشت و تو این رو به من یاد دادی.

عزیزم تو به من یاد دادی که تنهاتر از همیشه و همه هستم،یک تنهایی طولانی در تعفن عمیق،متاسفم و دوستت دارم.....

 تا یادم نرفته این نمایشنامه  مهر ماه سال 1387 به کارگردانی خانم بنفشه اعرابی روی صحنه نمایش رفته و چند صفحه آخر کتاب عکسای همین اجراست....

پ.ن:

19شهریور....به مناسبت رحلت آیت الله طالقانی ره:

امام خمینی ره به او لقب ابوذر انقلاب را داد....

این کتاب به خوبی می تواند به این سوال جواب دهد که چرا امام روح الله ره به ایشان این لقب را دادند؟

سید محمود طالقانی در 93 صفحه حاصل تلاش مینا چوپانی است.جوانی است که متولد 1368 می باشد.

با خواندن این کتاب به طور فشرده و جذاب با زندگانی سید محمود طالقانی و در اصل تاریخ مبارزاتی انقلاب بیشتر آشنا می شویم. کتاب حکایت هایی واقعی دارد که جاهای دیگر نخوانده ایم.

خوبی کتاب های دانشجویی ارزان بودن،کوچک بودن و خلاصه بودن آنهاست.این کتاب هم همین ویژگی ها را دارد.

قسمتی از صفحه 64 کتاب:

|

داستان های برگزیده مهر هشتم....

*این کتاب کوچک اما بزرگ دلتان را  این روزها برای امام رضا علیه السلام هوایی تر می کند.

*قول می دهم خواندن این کتاب بیشتر از 15 دقیقه طول نکشد.

......

...

-.... مادر جان نذرتون چیه؟ بفرمایید من توی این دفتر ثبت کنم.

پیرزن چادرش را کنار زد و فانوس را گذاشت روی میز.                                      

- این دیگه چیه مادر جان؟

پیرزن سرش را انداخت پایین: یه فانوس داشتم نذر امام رضا کردم.

مرد فانوس را چرخاند و گفت:آخه مادر جان ! امام رضا قربونش برم یه عالمه چراغ داره ،تازه برقی. این فانوس به چه دردش می خوره؟!

پیرزن می خواست حرف بزند.دلش می خواست بگوید:مگه تو وکیل وصی امام رضا هستی،می خواست بگوید:به همین امام غریب ،چیز دیگه ای نداشتم بیارم.می خواست التماس کند تا فانوس را قبول کند،ولی بغضی که آمده بود بیخ گلویش نگذاشت.
مرد فانوس را به طرف پیرزن هل داد و گفت:اینجا مردم طلا و جواهرو تراول چک می دن.اگه می خوای می گیرم، ولی من این فانوس را به کدام قسمت تحویل بدم؟
همه چیز توی نگاه پیرزن موج موج شد و توی چین و چروک صورتش خیس شد.زود چادر را روی صورتش گرفت .دستش را برد سمت دسته فانوس .آن را برداشت و گرفت زیر چادر.مرد سرش را هم بلند نکرد.داشت دسته پول را می شمرد.پیرزن که توی قاب در بود ، مردگفت : التماس دعا . پیرزن پاهایش می لرزید ، از پیری یا سرما یا دلشکستگی،شاید.هنوز چندقدم دور نشده بود که یک دفعه تمام حرم تاریک شد.برق قطع شد همه جا ظلمات شد.

......توی صحن هیچ چیز دیده نمی شد،جز یک فانوس روشن.

پ.ن:

 براتون دعا می کنم :

همیشه بهترین کتاب از میون کتاب ها و آثار نویسنده یا شاعرش به دستتون برسه تا رغبت پیدا کنین بقیه آثارشون رو هم بخونین...

چون ممکنه یه کتاب ضعیف جلوی ما رو بگیره و نذاره به شاهکار اون نویسنده یا شاعر برسیم....


....آیا دیده اید باغبانی پس از آن که نهالی را در زمین کاشت،در زیر آن آتش بیفروزد و ادعا کند:من درخت میوه دار را نمی سوزانم؟!

مگر درخت میوه دار غیر از همین نهال است که چند صباحی نیازمد طلوع آفتاب و تغذیه از مواد زمین و آب می باشد؟

...ای منتظر قدوم زمامدار عادل مطلق ،که در دلِ شب های تاریک،با وجود پشتِ پرده ایِ او،به راز نیاز می پردازی!

او با توست ،چرا تو با او نیستی؟

اگر می خواهی با او باشی ،به همین مزرعه و گلشن روی زمین نظاره کن،این جاست جایگاه شکفتن آن دسته گل ابدیت.

آیا می دانی هوی وهوس پرستی تو و ستمکاری تو بردیگران و بی اعتنایی ات به دستورات الهی ،پایمال کردن این مزرعه وگلشن است که دسته گل خندانِ تو ازهمان سربرخواهد زد؟

هربامدادکه ازخوابِ شبانه برمی خیزی به سوی خدای بزرگ -که درهمه جاحاضر است-دست بلندکن و بگو:

*اللهم اَرنی الطَلعهِ الرَشیدَه وغُرهِ الحَمیده....

باز پروردگارا ! آن چهره دلربای با عظمت وآن سیمای محبوب را به ما نشان بده.*

 اگر می گویی:از کجا بدانم محبوب ابدی من چهره ی زیبای خود را به من نشان داده است؟...پاسخ این سوال را از کردار و گفتار روزانه خود بپرس!

اگر دیدی گفتار وکردار تو،مطابق با دستورات الهی و وجدان پاک صورت می گیرد،بدان که محبوب زیبای ابدیت،در نهان خانه ی دلِ تو گام گذاشته است و تو کسی هستی که اگر دولت آن رهبر ِ عادلِ الهی امروز فرا برسد،شایسته زندگی در زیر پرچم الهی ان یگانه پیشوای بشریت می باشی:آری این است امید و انتظار.

.صفحه 56 .و 57

*امید و انتظار،حکومت الهی مهدی" عج" در روی زمین. مرحوم علامه محمد تقی جعفری.

ناشر: موسسه  تدوین ونشر آثار علامه جعفری.111 صفحه.

بهتر از همه چیز.....

(سوره مبارکه آل عمران، آیه 157)

خدای عزیزم سلام!

من تازه فهمیده ام که با این مدرک دانشگاهی هم حتی چیزی نمی دانم.یعنی فهمیده ام که حتی تعریف مفاهیم را هم بلد نیستم.مفهوم ساده ای مثل "رحمت"شاید برای من معنی موفقیت را بدهد.رحمت شاید مفهومی شبیه توی چشم بودن،اوج گرفتن  جایزه های پر سرو صدا گرفتن داشته باشد.

برای من ،رحمت معنای به تمام آرزو های کوچک و بزرگ رسیدن را می دهد...

اما کتاب تو،کتاب پر از نور و رحمت تو این کمک را به من کرده که بتوانم تعریف جدیدی از رحمت دریابم.کتاب تو به من جواب را رسانده،نه یواشکی ،بلکه علنی و آشکار.در کتاب مقدس تو آمده :رحمت حتی اگر یکی (یعنی یک دانه)هم باشد،بهتر از هر چیزی است که در حیات دنیا جمع کرده اید.یکی در مقابل همه...

صفحه 43

*نامه‌های یواشکی،  سیده زهرا برقعی/ دفتر نشر معارف

به خاطر داشتن جملات عالی،کتاب خوبی است و از خواندنش پشیمان نشدم.

این کتاب و کتاب*برای خاطر آیه ها ،خانم مریم روستا* می توانند مکمل های خوبی برای یکدیگر باشند.

اما می توان بعضی جملاتش ر ا بازنویسی کرده تا همه جملات در یک سطح قرار بگیرندو  آیه های قرآنی و ترجمه آن را در ابتدا یا انتهای هر موضوع آورد تا وقت کمتری از خواننده گرفته شود.

به نویسنده کتاب خسته نباشید می گویم....