تا اینجا خواندم...

ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.


نام دیگر من همان : "علی اصغر بنده خدا"ست.

تا اینجا خواندم...
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۱ مطلب با موضوع «ادبیات پایداری» ثبت شده است

 یادم می آید همان چاپ اولش که سوره مهر منتشر کرد از جبهه کتاب خریده و خواندم بودمش .این روزها  هم خیلی خوشحالم از اینکه به عنوان سومین کتاب مسابقه بزرگ کتابخوانی" کتاب و زندگی" انتخاب شده است.

درباره این کتاب می توانم بگویم: 

«دختر شینا»، روایت گر زندگی یک دختر روستایی است که جنگ درون زندگی عاشقانه او پا می گذارد و او را رفته رفته متفاوت می کند.

«دختر شینا»واقعی ست چون آنجا که روای اصلی عاشق شده، مادر شده،صبر کرده،کم آورده ویا ترسیده را با صداقت تمام بیان می کند و همین کتاب را باور پذیرتر و دوست داشتنی تر کرده است.

 و «قدیم خیر» یا «دختر شینا » همان دختر روستایی است که در22 سالگی شوهرش شهید می شود و او می ماند 5 بچه قد و نیم قد که به دندان می گیرد و با سختی تمام بزرگشان می کند...

 معرفی بیشتر و متنی از این کتاب را به هئیت مجازی کتاب هدیه دادم .به آنجا  هم حتما سری بزنید .چرا که دعوتید. 

پی نوشت:

ناشر:سوره مهر

خاطره نگاره:بهناز ضرابی زاده

قیمت کتاب ویژه مسابقه:7500 تومان.

صلواتی هم هدیه کنیم به روح "دختر شینا ، مرحومه خانم قدم خیر محمدی کنعانی".

سلام

ازحدود 56 صفحه ی کتاب آژیر صدای شعرهای سپید می آید با طعم جنگ سیاه.جنگی که خرابی و خسارت ونبودن ها در پی دارد.

جنگ دراین کتاب از دریچه ی نگاه فرزند،همسر،مادر روایت شده است.از دریچه نگاه آنهایی که جنگ سال ها موجب تنهایی شان شده است. و این تنهایی بر روح آنان چنگ انداخته است.

جنگی که شاعر آن را با پدر گره زده است. پدری که پاهایش را در جنگ از دست داده.پدری که دیگر نمی آید و پدری که نیست.

صابر ساده در ابتدای این کتاب نوشته است:

 نوشتن از جنگ دغدغه همیشگی‌ام بوده و از همه بیشتر درد مادری که سال‌هاست پدری را در کنار خودش نمی‌بیند. با این همه این کتاب تقدیم شده به سال‌های تنهایی: خانم فرنگیس معتمدی مادر بزرگ عزیزم، همسر شهید والامقام (محمد واعظی) و تمام همسران و خانواده محترم شهدای کشورم.

به نظرم شاعر با همین 46 قطعه شعر کوتاه سپید که در فاصله سال های 84 تا 88 سروده به خوبی توانسته است آنچه را که از اثرات این جنگ از نزدیک دیده و تجربه کرده بیان کند.همین مدت زمان طولانی و 4 ساله از پختگی اشعار حکایت دارد.

سال 92 هم کتاب "نازی -آباد" هم از همین شاعر منتشر شدکه شامل اشعار عاشقانه کوتاه و آزاد اوست. صابر ساده هم اکنون 28 سال دارد و متولد 1366 تهران است. 

چند تصویر از کتاب آژیر:

 شاید این روزها دوست داشته باشید کتابی درباره غواصان بخوانید و بیشتر بدانید بر آنها چه گذشته است .کتاب غواصان(کتاب هفتم از مجموعه زوزگاران) با صدخاطره واقعی و مستند و در سبک مینی مال راویت هایی ست مکتوب از آنچه که درباره دوبار عبور غواصان از اروند کمتر شنیده و خوانده اید.

روایت هایی ست کوتاه و ساده از شادی ها و شوخی ها ،غم ها،اسارت ها،شهادت ها،مظلومیت ها،معجزه ها ،لجبازی ها و حرف گوش نکردن ها ، فداکاری ها و... 

در این کتاب کوچک و ارزان می توان روایت هایی ناب و تکان دهنده پیدا کرد.آنقدر ناب که شما را از وقتی که گذاشته اید پشیمان نخواهد کرد.روایتی مثل روایت پشت جلد کتاب:

.

تا ساحل فقط 50 متر مانده بود. قشنگ نگهبان هاشان را می دیدیم. گفتم: «چقدر سر و صدا زیاد شده. برو ببین چه خبره؟...» رفت، برگشت. ساکت بود.

گفتم: «چی شد؟» گفت: «دو تا از بچه ها بودند... پاشون گرفته بود، نمی تونستند فین بزنند...»
گفتم: «خوب؟» گفت: «هیچی دیگه... خداحافظی کردن، رفتن... رفتن زیر آب»
.
و یا روایت های :

سلام

خیلی اتفاقی گذرم افتاد به یکی از روزنامه فروشی های قدیمی شهروخیلی اتفاقی ترنگاهم افتاد به کتابی خاک گرفته.آنقدر قدیمی که خود روزنامه فروش هم نمی دانست این طور کتابی دارد.

از رفتارش پیدا بود غافلگیر شده چون حتی وقت نداشت دستی در قیمت پشت کتاب بیاورد.

 وقتی خاک های کتاب گرفته شده، چیزی نبود جز کتاب 137 صفحه ای محمد رضا زائری با کاغذ های کاهی و رنگ پریده اطراف صفحاتش.

کتاب مجموعه مقالاتی است که در فاصله سال های 82-1381درستونی از روزنامه جام جم به چاپ رسیده.در میان صفحات کتاب می توان مقالاتی بی پروا و شجاعانه را پیدا کرد که حتی برای این روزها هم کاربرد دارد.

حرف های بدون رو دربایستی ونظرات یک آخوند و روحانی درباره وضع سیاسی و اجتماعی کشور خواندن کتاب را جذاب تر کرده است.

شما هم اگر این کتاب را جایی پیدا کردید حتما صفحاتش را ورق بزنید.مطمئن باشید از میان 47 مقاله کوتاهش چیزی توجه و نگاهتان را به خودش جلب می کند. مقالاتی مثل:

*چگونه تهاجم فرهنگی به طور کامل نابود می شود؟

*قحط الرجال نیست،جهل الرجال است!

*بحران آب،اسباب شرمندگی!

*آقا زاده ای که دستگیر شد(نشد؟)

*چه چیز هایی را به بچه هایمان یاد نمی دهیم؟

و....

مقاله ای از کتاب،صفحه 121:

*در دستگاه « شاه » هم بعضی ها سالم بودند...

 نثر ساده کتاب را می شود یک نفس خواند و با خواندنش روحیه گرفت برای کار کردن.

روای کتاب خانم مینا کمالی....دختری است که جنگ او را پرستار می کند.

پرستاری سخت کوش و خستگی ناپذیر.از همان نسلی که سرشان درد می کند برای کار کردن . از همان هایی که زمان جنگ نمی توانستند یک دقیقه استراحت کنند و هر کجا که جلوی کارشان را می گرفتند جای دیگری مشغول می شدند.

کتاب روایت  واقعی با همه کم و زیاد هایش...روایتِ زندگی روای کتاب با دیگر دوستانشان در روزهای قبل و بعد از انقلاب و  از روزهای واقعی جنگ.

 ازمتن کتاب :

دو صفحه کتاب:...

 «کابوس رحمتی»

«توی این اردوگاه حزب الهی بازی نداریم و اگه دست از پا خطا کنید سرو کارتون با منه نه با عراقی ها.»

فارسی را سلیس صحبت می کرد.با آن هیکل نحیف و قد کوتاهش ظاهری گول زننده داشت.اما اهالی اردوگاه اورا خوب می شناختند.حتی سرباز های عراقی هم از او حساب می بردند.چه رسد به اسرای ایرانی.روز ورودمان به آسایشگاه شماره 6 این حرف را که زد حساب کار دستمان آمد.از قِبَلِ آدم فروشی و جاسوس برای خودش کسی شده بود.اطاق جداگانه داشت و غذایش از بیرون می آوردند.چند تا از بچه های 16-15 ساله را اجیر کرده بود تا نوکری اش را بکنند....حضور نحس او و هم پیالگی هایش وحشت در دل بچه ها انداخته بود.

اسرا کمتربه هم اعتماد داشتند.هر کس فکر می کرد دیگری جاسوس عراقی ها و هم دست «رحتمی»است. بچه های مذهبی تحت فشار بودند.حتی نماز خواندن هم برایمان سخت شده بود....

یک روز بعد از ظهر هنوز سوت آزاد باش را نزده بودند و ماداخل آسایشگاه بودیم که دیدم مسئول قطه و معاونش دست پاچه ونگران از کریدور به اتاق رحمتی می دوند.در یک لحظه همه ی اسرا پشت پنجره های مشرف به راهرو جمع شدند.همه ساکت بودیم و قلب هایمان از گرانی در سینه بالا و پایین می رفت.مسئول قطعه چیزی نماند بود از ترس قبض روح شود.در یک چشم به هم زدن خودرابه اتاق «رحمتی »رساند و راهرو دوباره ساکت شد.

راهروی خالی را نگاه می کردیم و آب دهانمان خشک شده بود.صدها  چشم به کریدور منتهی به اتاق «رحمتی» زل زده بود...

 صفحه 69 و70

 

*خاطرات آزاده احمد شکراللهی/ مصاحبه و تالیف: زینب اکبری/ناشر:انتشارات شهید کاظمی/قیمت فعلی کتاب:2500 تومان

*.P.W به معنای زندانی جنگی است که در پشت لباس اسراء درج شده است.

...ماهر عبد الرشید که پس از مدتی فرمانده ی سپاه سوم شد ،دستورداده بود که تانک ها از روی اجساد و پیکر زخمی ها بگذرند.این دستور،یک سند سری است که تاکنون فاش نشده است و من برای اولین باراست که آنرا بازگو می کنم.آن روز ماهر عبد الرشید،فرماندهی عملیات در این محور را بر عهده داشت و من شخصا این دستور را از زبان او شنیدم....صفحه 29

 کتابتوفان سرخ، خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی است، این کتاب از  نوع «خاطرات» با موضوع «جنگ ایران و عراق» است

عبدالعظیم شکرچی فرمانده گردان یکم تیپ 419 عراق در خرمشهر بوده است.

 او از رازهایی نگفته پرده بر میدارد؛از اعدام و خودکشی فرماندهان عراقی به خاطر شکست در خرمشهر گرفته تا گریه صدام...


مترجم: عبدالرسول رضاگاه /دوره چاپ: چهارم، 1390 /تعداد صفحات: 64 

*لینک هئیت مجازی کتاب....

 

بعضی مواقع کتابی به دستت می رسدوبعد ازخواندنش به خودت می گویی "کاش زودتر به دستت رسیده بود."

امابازخوشحالی از این که دیرتر نخوانده ای....

کتاب" آسمان مال آن هاست "برای من  هم همین طور بود....

راهی نبود جز یک نفس خواندنش...

.

.

.

.

......

گاهی بعضی خبر ها تنها نیستند.مقدمه یا موخره دارند نمونه اش خبر شهادت سهراب برنجی است.

مادرسهراب چنان مریض شد که روبه قبله اش کردند.خودش می گفت عزراییل که آمد مهلت خواستم تاپسرم سهراب ازجبهه برگردد و بعد بمیرم.

خبر شهادت که رسید،جسد سهراب که رسید،مادرکه برسرتابوت رسیددیگر مهلت دیدار بود.سرش را گذاشت روی تابوت وپرواز کرد.

گاهی بعضی خبرهاتنهانیستند.مقدمه یا موخره دارند نمونه اش خبرفوت شهیدسهراب برنجی بود.صفحه29

....

نویسنده : مهدی قزلی
انتشارات : موسسه عماد
تعداد صفحات : 76
قطع : پالتویی

وقتی که چشمانم را باز کردم،تعجب کردم.

ازخودم پرسیدم:"چرا روی زمین افتادم؟"به اطرافم نگاه کردم.

به جز یک تپه کوچک که چند جسد دردامنه آن افتاده بود،بیابانی صاف وخشک در برابرم گسترده شده بود.

خواستم بلند شوم.احساس کردم سنگین شده ام.دستانم را ستون بدنم قرار دادم و نیم خیز شدم.

پیراهنم به خون آغشته شده بود.فهمیدم که زخمی شده ام.

کم کم یادم آمد که دیشب ذاشتیم.با خودم گفتم:"احمد کجاست؟دیشب همراه من بود."...

گل خاکی... صفحه71.شهید حبیب غنی پور.انتشارات سوره مهر


شهید حبیب غنی‌پور در سال 1343 در محلة «جی» واقع در جنوب غربی تهران، چشم به جهان گشود و در همان محله بزرگ شد. اولین و عمده‌ترین فعالیت ادبی او در سال 1359 با انتشار اولین کتاب «سوره، بچه‌های مسجد» به بار نشست. از دیگر فعالیت‌های شهید غنی‌پور می‌توان به تدریس در مدرسه شهیدچمران تهران و همکاری با دو مجله «کیهان بچه‌ها» و «رشد جوان» اشاره کرد.

وی در سال 1364 وارد دانشگاه شد و در رشته ادبیات دانشگاه شهید بهشتی، مشغول تحصیل شد. در دوران دانشجویی، چند بار به جبهه رفت و در چند عملیات از جمله: والفجر 8، کربلای 1 و کربلای 5 شرکت کرد. سرانجام طی عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
تا کنون سه کتاب از این نویسندة شهید توسط انتشارات سورة مهر منتشر شده است:
«سفر جنوب» شامل یادداشت‌های روزانه شهید غنی‌پور با محتوای جبهه و مناطق جنگی جنوب و خاطراتی دربارة همرزمان شهید است. این کتاب به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
«عمو سبدی» کتابی شامل سه داستان کوتاه‌ِ «عمو سبدی»، «صندوق» و «لب کلفت» برای کودکان و نوجوانان است.
«گل خاکی» شامل 8 داستان کوتاه از شهید غنی‌پور دربارة دفاع مقدس است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. زندگی‌نامة کوتاه وی شامل دوران کودکی، جبهه و فعالیت‌هایش در مناطق مختلف جنگی و نحوة شهادت وی نیز در کتاب آمده است.
به یاد شهید غنی‌پور و گرامیداشت او، جشنواره‌ای ادبی با نام این شهید هر سال 10 اسفند، همزمان با سالروز شهادت وی در مسجد جوادالائمه (ع) برگزار می‌شود. یادش گرامی باد!

موقع اذان الله اکبر را که می گفتند،تیمسار هم تکبیر نمازش را می گفت.

این نماز اول وقت چیزی بود که من هیچ وقت ندیدم ترکش کند.اصلا جزو متعلقاتش بود...نماز اول وقت همیشه همراه او بود.وضو هم همینطور،دو رکعت نماز بعد از هر وضو هم همین طور....صفحه 196

انتشارات روایت فتح